به گزارش خبرنگار اعزامی ایکنا با مازندران، مراسم افتتاحیه نهمین دوره طرح با حکمیان ویژه اعضای هیئت علمی دانشگاههای علوم پزشکی کشور امروز 18 مهرماه در مجتمع فرهنگی صندوق رفاه دانشجویان برگزار شد.
در ادامه و پس از مراسم افتتاحیه، بلافاصله اولین کارگاه با حضور حجتالاسلام والمسلمین رضائیان، استاد حوزه و دانشگاه و با موضوع فلسفه حیات برگزار شد. چکیده بخشی از مطالب ارائه شده در این کارگاه به شرح زیر است؛
«اگر فرض کنیم برای زندگی مطلوب 10 قاعده وجود دارد، هر کسی به هر میزانی که عمل میکند همانقدر اثر میبیند. حالا میخواهد در هر طرف دنیا باشد. اگر یکی گفت من خدا را قبول دارم، بعد برای او اثبات شد که خدا الان گفته است به جای مسیحیت به سراغ اسلام برود، اما نرود معلوم میشود، خدا را هم قبول ندارد. حالا اگر به این نتیجه رسید که نعوذبالله خدا را قبول ندارد، آن یک بحث دیگر است و کسی که به این نتیجه رسیده تکلیف او روشن است.
در بخشی از جلسه در مورد مطلبی که به سیدجمالالدین اسدآبادی منتسب است سوال شد، همان موضوعی که در غرب اسلام نیست، اما مسلمان هست و … این بستگی به همین واقعیت دارد. اگر ما 10 قاعده اجتماعی و فردی برای زندگی مطلوب داریم، حالا این فردی که مسیحی است میخواهد به این عمل کند، اگر این فرد کافر هم به این قواعد عمل کند، اثر آن را هم میبیند. فرض کنید دارد به دروغ نگفتن عمل میکند، اثر آن را هم میبیند. فرض کنید دارد به «ویل للمتففین» عمل میکند و در کار خود کم نمیگذارد، معلوم است که اثر آن را میبیند و رشد هم میکند.
پس اینجا آن مقداری که فرد کافر عمل میکند اثر آن را هم میبیند منظور ما اثر تام و تمام است و چون این فرد به اثر تام و تمام اعتقاد ندارد و عمل نمیکند، علیالقاعده اثر تام و تمام هم ندارد. لذا اینکه میگوئیم اسلام در یک جا هست، اما مسلمان نیست درست است کلیت اسلام را قبول ندارند، اما برخی نکات اسلام را عمل میکنند و اثر آن را هم میبینند.
یک سوال، کمال به چه معناست؟ برخی میگویند حد اعلای بهرهمندی کمال است، الان بر اساس اثباتی که جلسه قبل داشتیم، کسی که متغیرهای اعلام شده در جلسه قبل را قبول ندارد، به نظر شما به کمال میرسد؟ تا قبل از این اینگونه در ذهن ما بود که کمال گرفتنی و دادنی است. گویا آن فردی که کافر است به کمال نمیرسد انگار خدا جایی نشسته است و میگوید حالا که تو من را قبول نداری هیچ چیزی به تو نمیدهم؛ ما در تشیع این را داریم که میگوییم احکام تابع مصالح و مقاصد واقعی است، وقتی تو قبول نداشته باشی عمل هم نمیکنی و لذا رشد هم نمیکنی و این طبیعی خود آن است. برعکس اگر یک کافری به چند نکته از نسخهای که داده شده عمل کند برعکس خدا به او اثر زیادی وارد میکند و میگوید من اثر همه آنچه عمل کردهای را در این دنیا به تو میدهم. چون تو به آخرت اعتقاد نداری و لذا اثر آن را در همین دنیا به تو میدهم. خدا در قرآن کریم فرمود اگر بر مومنین ایجاد شک و شبهه نمیشد، تمام در و دیوار کفار را طلا و نقره میکردم، یعنی همه آثار را به آنها میداد.
آن دنیا آثار اعمال ماست که ظاهر میشود، چیز جدیدی نیست مانند یک امتداد است. وقتی لکهای از گناه همراه شد، این لکه در حرکت ابدی من همان ذره دارد با من حرکت میکند. قرآن میگوید آثار اعمال را خود تو فراهم کردهای، در این دنیا فراهم کردهای. لذا ما باید ادبیات را برگردانیم، ادبیاتی که با آن بین دنیا و آخرت جدایی انداختهایم. انگار آنجا یک امر اعتباری است و خدا از جیب خود میخواهد آن را بدهد و هیچ ربطی هم به این دنیا ندارد. ما بین شرق و غرب تفکیک قائل نشدیم، بلکه بین تفکر تفاوت قائل شدیم، اگر یکی ایثار میکند نوع تفکر او با چیز دیگری ضمیمه شده است.
اگر از رفتار دارای استغنا صحبت کردیم، فکر دارای استغنا چه شاخصی دارد؟ رفتار دارای استغنا بیشترین بهره است، شاخص فکر دارای استغنا افق دید است. هر چه افق دید وسیعتر شخیصت دارای استغنای بیشتر؛ افق دید به چه معناست؟ ما میخواهیم به چه افق دیدی برسیم که استغنا حاصل شود؟
نگاه آتئیست چیست؟ میگوید من میخواهم بلند شوم و خودم هستم که بلند میشوم. میگوید من میخواهم بیمار را درمان کنم خود من او را درمان میکنم، منِ مسلمان وقتی بلند میشوم میگویم به حول و قوه الهی بلند میشوم. منِ مسلمان وقتی بیمار را درمان میکنم میگویم «هوالشافی» این افق دید محل چالش است. آتئیست دقیقاً جایی دست میگذارد که نقطه ثقل همه اعتقاد ماست و همه آنچه گفته شد در برابر این نکته شوخی بزرگی است.
آتئیست میگوید اگر وجود او اینجا نباشد نمیتواند اثرگذار باشد. ما میگوئیم دنیا مخلوق خداست و خدا هم به نحوی برنامهریزی کرده است که این سلول بر آن سلول اثر میگذارد. این خود مرتبه ای از شرک و نفی خداست. چون وقتی این سلول بر آن سلول اثر میگذارد دیگر به خدا نیازی ندارد و ارتباطی با خدا ندارد و استقلال پیدا میکند. در حالی که ما میگوئیم هیچ وقت مخلوق از خالق مستقل نیست. میگوید اگر مستقل نیست باید وجود خدا در آن سلول باشد تا اثر بگذارد. حالا سوال اساسی این است که وجود خدا کجاست؟ افق دید از همینجا شروع میشود.
وجود خدا کجاست؟ همه جا هست، میپرسد داخل این سلول هست یا خیر؟ میگویم چه چیز خدا داخل این سلول باشد، اثر آن؟ میگوید نخیر وجود خدا؛ یا هست یا نیست. اگر بگوئیم داخل آن سلول نیست که نمیشود، اگر بگوئیم داخل آن است یعنی با آن ترکیب شده است اما مگر خدا جسم است که ترکیب شود؟ فلاسفه از بوعلی سینا تا ملاصدرا گفتند به ظاهر به جواب نرسیدند، ملاصدرا آمد گفت من رسیدهام، عرفا گفتند ما جواب را دیدهایم برای همین فلسفه را قبول نداشتند.»
انتهای پیام
The post اجرای کارگاه حیات فلسفه در روز اول طرح «با حکیمان» + صوت Originally appeared on iqna.ir